به وبلاگ علی شهریور خوش آمدید ...

🅰️LI⚡️ SHAHRI☕️AR

سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۹، ۰۳:۳۹ ب.ظ

ali shahrivar در کافه ی همیشگی نشستم
تا آنجا که نیامدی

خود را مهمانِ
یک
فنجان قهوه کردم
صبر دیرش شد ... رفت !!
اما هنوزم منتظرت بودم
قهوه هم چه میزبان کم طاقتی ست
او هم سرد شد !!
ساعت هم حوصله اش سر رفت
تند و تند دور خودش می‌چرخید !!
اما من هنوزم منتظرت بودم
کافه چی که دوباره آمد
با نا امیدی گفتم : ته فنجان قهوه‌ام
کف دستم یا پیشانی‌ام را ببین
چیزی نمی‌بینی؟
مثلا” خطی ،حرفی یا چیزی

که بتوان او را به من نسبت داد؟!
و کافه چی با لبخند گفت :
جوان نگران نباش

عصر دیروز کنار همین میز
،ساعتها
منتظرت بود ...