به وبلاگ علی شهریور خوش آمدید ...

苦境 ❌

دوشنبه, ۲۰ آذر ۱۴۰۲، ۰۱:۴۸ ب.ظ

روزی در شهر اوساکای ژاپن
چند مرد جوان خبردار شدند
که
استاد پیر قرار است
فردا برای استحمام به
گرمابه بیاید، پس تصمیم
گرفتند او را سر کار بگذارند
فردای آنروز هر یک تخم مرغی
به همراه آوردند و به نزد
استاد پیر رفتند و گفتند :

ای استاد ، ما باید هر یک مرغ
 شویم و تخم بگذاریم هرکس
نتواند تخم بگذارد باید پول
گرمابه و حمام همه را بپردازد

استاد پیر که در جوانی از اعضای
گروه
یاکوزا ☠ بود ناگهان شروع
کرد به
قوقولی قو قو کردن، یکی از
جوانان با تعجب گقت :
استاد این
چه صدایی است!؟ بنا بود مرغ شوی

استاد پیر گفت : این همه مرغ
قطعا به یک خروس هم نیاز دارند

وقتی جوانان متوجه وخامت اوضاع
شدند هر یک به سمتی گریختند
ولی در ادامه اتفاقات غیر قابل
توصیفی به وقوع پیوست ...

پ.ن : شوخی با بزرگان ممنوع  🚫

۰۲/۰۹/۲۰
ادمین