به وبلاگ علی شهریور خوش آمدید ...

قضاوت عجولانه ❌ ❌

يكشنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۱، ۱۲:۰۷ ب.ظ


ﺭﻭزی در عالم اعداد و ارقام
عدد نه ﻣﻬﻤانی بزرگی ترتیب
داد و ﻫﻤﻪ ی اﻋﺪاﺩ ﺭﻭ
به ضیافت خود ﺩﻋﻮﺕ کرد
به غیر از
ﻋﺪﺩ هشت که
بسیار از او بدش می آمد
در نهایت ﺷﺐ ﻣﻬﻤاﻧﯽ
فرا رسید و در حالی که

ﻋﺪﺩ نه در حال گپ زدن با
مهمانان بود ناگهان ﭼﺸﻤﺶ
به
عدد هشت افتاد
که داشت وسط ﻣﻬﻤانها
می رقصید و قر میداد
اعصابش خورد شد و خودش
را به
عدد هشت رساند
و یک سیلی محکم زیر گوش او
خواباند و فریاد زد ﮐﯽ ﺗﻮﺭﻭ
ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ بچه پررو ؟! ﻣﮕﻪ
ﻣﻦ ﻧﮕﻔﺘﻢ ﺗﻮ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺑﯿﺎﯼ ؟!

ﻋﺪﺩ هشت در حالی که اشک
در چشمانش جمع شده بود
ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ
صفرم
ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﺑﺴﺘه بودم ﺩﻭﺭ ﮐﻤﺮﻡ
ﻭﺍﺳﺘﻮﻥ ﻋﺮﺑﯽ ﺑﺮﻗﺼﻢ  !!

۰۱/۰۷/۲۴
ادمین