به وبلاگ علی شهریور خوش آمدید ...

قضاوت عجولانه ❌

چهارشنبه, ۲۰ مهر ۱۴۰۱، ۰۵:۴۵ ب.ظ

روزی زن جوانی بود
که  به شوهر خود
شک کرده بود
در یکی از شب ها
بیدار شد و آهسته
گوشی شوهرش
رو برداشت و اسامی
مخاطبینش را چک کرد
در میان لیست شماره ها
چشمش به این اسامی
عجیب برخوردکرد :
1) دارنده آغوش نرم
2) دارنده اشک لطیف
3) ملکه ی رویاهام
ناگهان فشار خونش افتاد
و شدیدا از این موضوع
عصبانی شد ، سریع
به شماره اول زنگ زد
مادر شوهرش جواب داد
به شماره دوم زنگ زد
خواهر شوهرش جواب داد
به شماره سوم زنگ زد
گوشی خودش زنگ خورد
سپس از بدبینی خود بسیار
شرمنده شد و از خدا
طلب بخشش کرد
برای جبران، پس انداز چند
ماه خود را برداشت کرد
و صندلی ماساژوری که
شوهرش همیشه برای محل
کارش آرزو  میکرد و
برای او خرید و فردای
آن شب به او هدیه داد
شوهرش با دیدن ماساژور
بسیار خوشحال شد و از
همسرش خیلی تشکر کرد و 
بعد از  حدود یک
هفته
صندلی ماساژور رو از محل کارش
به خانه ی زن دوم صیغه ایش
که در گوشیش به اسم
مجید لوله کش ذخیره کرده بود
منتقل کرد و  به همراه او 
خیلی ریلکس حالشو برد ...

 

۰۱/۰۷/۲۰
ادمین