به وبلاگ علی شهریور خوش آمدید ...

# گذشته ی آدما مهمه ✅

جمعه, ۲۴ تیر ۱۴۰۱، ۰۳:۲۸ ب.ظ

 در بزرگ راه شهر
در حالی که هوا رو به
تاریکی میرفت

یک تاکسی تلفنی با سرعت
زیاد در حال حرکت بود
که
مسافر تاکسی
از صندلی عقب آهسته
روی شونه ی
راننده زد
راننده فریاد بلندی کشید
و کنترل ماشین از دستش
خارج شد ، در همین حین
اتوبوسی از روبه رو به سمت
آنها می آمد پس
راننده تصمیم
گرفت ماشین را به سمت
خارج از جاده منحرف کند
ماشین از جدول خیابان بالا رفت
و در حالی که چیزی نمانده بود
واژگون شود متوقف شد
برای چند لحظه هیچ حرفی بین

راننده و مسافر رد و بدل نشد
تا اینکه
راننده با عصبانیت رو به
مسافر برگشت و گفت : مرد
حسابی این چه کاری بود کردی !!؟
دیگه هیچوقت این کارو  نکن

مسافر با تعجب گفت: من که
کاری نکردم، فقط به آرومی
شونه ی شما را لمس کردم !!!

راننده سرش را پایین انداخت و
گفت : می دونی چیه واقعا تقصیر
تو نیست ، امروز اولین روزیه که
به عنوان یه راننده تاکسی دارم
کار میکنم، آخه من 25 سال
راننده ی ماشین
نعش کش بودم...

۰۱/۰۴/۲۴
ادمین