به وبلاگ علی شهریور خوش آمدید ...

🛐 ⚡ ❤️

دوشنبه, ۲ اسفند ۱۴۰۰، ۰۱:۵۵ ب.ظ


روزی جوانی
وارد کلیسا شد
و از روبه روی 
کشیشی که در حال
نیایش بود عبور کرد

کشیش نمازش را
شکست و با عصبانیت

گفت: ای مرد گمراه
من در حال راز و نیاز
با خدای خویش بودم !!

جوان با تعجب گفت:
من عاشق دختری
هستم که در ردیف
آخر نشسته است
و متاسفانه شما را
اصلا ندیدم !! شما  که
میگویی عاشق خدایی
چگونه مرا دیدی ؟!

 

۰۰/۱۲/۰۲
ادمین