به وبلاگ علی شهریور خوش آمدید ...

😎

پنجشنبه, ۱ مهر ۱۴۰۰، ۰۱:۱۳ ب.ظ

روزی خیاطی در حال
دوخت لباسی بود که ناگهان
سوزن انگشتش را زخمی کرد
و  از شدت
درد فریاد بلندی
کشید و با
عصبانیت سوزن
را چند متر دور تر پرتاب کرد
مرد خردمندی که اتفاقی از آن
مسیر
عبور می کرد ماجرا را دید
سوزن را اورد به
خیاط داد و گفت :
دوست من این سوزن منبع
درآمد توست ،در تمام این
سالها 
از تیزی او 
فایده حاصل کردی
یک روز که از ان دردی برایت امد
چه
ساده آن را دور می اندازی!!
و سپس
شعرکوتاهی را برایش خواند :
درختی که پیوسته بارش خوری
تحمل کن انگه که
خارش
خوری.

۰۰/۰۷/۰۱
ادمین