به وبلاگ علی شهریور خوش آمدید ...

💵 🅰️Li 🥚 SH 💵

شنبه, ۱۳ شهریور ۱۴۰۰، ۰۲:۲۵ ب.ظ


در یکی از کشورهای بلاد کفر
یه روز خانومی داشت
اتاق خوابشون و تمیز میکرد
که زیر تخت یه جعبه دید
به سختی با پیچ گوشتی
درشو باز کرد و دید

3 تا تخم مرغ و 10 هزار دلار پول
داخل جعبه گذاشته شده
در حالی که مات و مبهوت
ایستاده بود یهو شوهرش
وارد اتاق شد و وقتی زنشو
دید رنگش پرید و دست
و پاشو گم کرد

زنش گفت : زود بم بگو
اینا چین زیر تخت؟

فقط با اعصاب من بازی نکن
و راستشو بگو

شوهره گفت :آروم باش عزیزم 
این یه
جعبه ی جادویه
که برامون شانس میاره
یه فال بین بهم داده گفته
بزارم زیر تخت ...

زن گفت : واقعا دیونه ای !!
سپس خندید و  از اتاق
بیرون رفت

بعد از چند ساعت
پسر یازده ساله شان
پیش مادرش رفت و گفت :

مامان جون بابا بهت دروغ گفت
من راز این جعبه رو میدونم
ولی به بابا قول دادم
به هیشکی نگم
اونم برام دوچرخه نو خرید

مامانش گفت :
بی خود زود باش بگو ببینم !!
و گرنه چمدونم و میبندم
برای همیشه از پیشت میرم

پسره که ترسیده بود گفت :
خواهش میکنم  نرو باشه میگم
بابا هربار که بهت خیانت میکرد

یه تخم مرغ میذاشت تو اون جعبه
تا خاطره ی اون رابطه همیشه
یادش بمونه

زنه اول عصبانی شد
و شروع کرد به گریه کردن
وقتی یه کم آروم شد
 با خودش فک کرد
تو بیست سال زندگی مشترک

سه تا تخم مرغ
مسئله زیاد مهمی نیست
که بخواد به خاطرش
خانواده رو ازهم بپاشونه

بعداز  پسرش پرسید
پس این
10 هزار دلار چیه؟!
پسرش گفت : چیز خاصی نیست
وقتی
تخم مرغا یه شونه میشد
بابا میفروختشون و پولشو
میذاشت تو این جعبه
😬
گزارشها حاکی از این است
که در آن شب تا ساعتها 
در حوالی آن خیابان، ابتدا
صدای آژیر اورژانس
و سپس صدای آژیر پلیس
🚨
شنیده میشد ...


🤣  🤣

۰۰/۰۶/۱۳
ادمین