به وبلاگ علی شهریور خوش آمدید ...

#صداقت 🔞

پنجشنبه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۰، ۰۱:۰۹ ب.ظ

در شبی بارانی
و پر از صدای رعد و برق
تاجر معروف شهر نزد
همسر خود رفت و گفت :

من سالهاست که موضوع
مهمی را از تو پنهان کرده ام
ولی  دیگر نمیتوانم بار سنگین
این راز را به دوش بکشم
امشب می خواهم آنچه از من
نمی دانی را فاش کنم

ولی قبل از آن باید به یک
سوال من صادقانه پاسخ دهی

همسر تاجر که بسیار
کنجکاو شده بود گفت :

حتما  زود باش سوالت را بپرس
مرد تاجر پرسید تو کدام
یک از فرزندان خود را بیش از
دیگر فرزندانت دوست داری ؟

همسر او گفت: همه آنها را،
بزرگشان و کوچکشان
دختر و پسر، همه یکسانند و
همه را به یک اندازه دوست دارم

مرد تاجر گفت : چگونه دل تو
برای همه آنها جا دارد..!؟

همسر جواب داد: این خلقت
خدا است که دل مادر برای
همه فرزندان خود وسعت دارد

مرد تاجر گفت :  بسیار خوب
پس حالا می خواهم اعتراف کنم
من در تمام این سالها به غیر از تو
سه زن عقدی دیگر نیز اختیار
کرده ام و برای آنها خانه و امکانات
مستقل فراهم کرده ام
حالا می توانی من را درک کنی
که من چگونه هر چهار تای  شما
را به یک اندازه دوست دارم
و چگونه دل من برای  هر چهار
تای شما  همزمان جا دارد
😬

.
.
.

روش مرد برای قانع کردن زنش
بسیار منطقی و زیرکانه بود
ولی موقعیتش کنار 
قیچی
بغل تخت خواب غلط بود
💀
روحش در آرامش ابدی و
مورد آمرزش خداوند باد .

۰۰/۰۳/۲۷
ادمین