قبل از قضاوت کفشهایش را بپوش
جمعه, ۱۹ اسفند ۱۴۰۱، ۰۶:۱۳ ب.ظ
روزی در سرزمین تبت جوانی
نزد عارف پیر آمد و به او گفت :
ای پیر خردمند در محله ی ما
دختری است که من اخیرا
بسیار دلباخته ی او شده ام
ولی او به شکل غریبی راه میرود
که گویی مست است و مدام
فکرهای بدی به سرم میزند
عالم پیر گفت : قبل از هر چیز
به دو سوال من پاسخ ده
زمین کوچه شما هموار است یا نه ؟
جوان پاسخ داد : کمی پستی بلندی دارد
و سنگ های ریز و درشت بسیار است
عالم پیر گفت : از کفشهایش برایم بگو
جوان گفت : پاشنه ی کفشهایش تقریبا
یک وجب است و نوک کفشهایش
به باریکی دو انگشت است
در همین حین عارف، عصای خود را
برداشت و ضربه ای به سر آن جوان
زد و متوجه شد صدای سطل ماست
تو خالی میدهد !!
جوان گفت استاد چرا میزنید ؟
عالم پیر گفت : برو به محله ی خودتان
و کفشهایی شبیه به کفش او پایت کن
و کمی در زمین تخمی کوچه تان راه برو
و اگر ضربه ی مغزی نشده و جان
سالم به در بردی میتوانی در مورد
دختر مردم قضاوت کنی
.
.
.
.
.
جوان گفت : خدا مرا ببخشد
الان میروم و علا قه ام را
به او ابراز میکنم
و تا خواست از پیش استاد برود
عالم پیر گفت : صبر کن جوان خام
گفتی پاشنه کفشش یک وجب است
چن روز هفته آنها را میپوشد ؟
جوان گفت : تقریبا همیشه
عالم پیر دستی بر ریش خود
کشیدگفت : در زمین ناهموار
اگر همیشه ، نشان میدهد احتمالا
او با شخصی در رابطه است که
قد طرف بسیار بلند است
قیدشو بزن عمو جان که
که دیگر به درد تو نمیخورد ...
۰۱/۱۲/۱۹