# مسیر یک تحول 💡
دوشنبه, ۱۳ دی ۱۴۰۰، ۰۹:۳۵ ب.ظ
در شهری کوچک
زن جوانی بود که همیشه
خواهان برابری جنسیتی
زن و مرد بود و همیشه دم
از فمینیست بودن میزد
ولی شوهرش زیر بار
حرفای او نمیرفت
و طرز تفکر او را
اشتباه محض میدانست
در یکی از روزها آنها
در جاده ای جنگلی و خلوت
گرفتار کولاک شدیدی شدند
و ماشینشان در برف زمین گیر شد
مرد از ماشین پیاده شد
و شروع به پارو زدن برفها کرد
پس از مدتی در حالی که
به نفس نفس افتاده بود
نگاهش به زنش اقتاد
که داخل ماشین جلوی بخاری
لم داده بود و با گوشی
تخته نرد بازی میکرد
مرد در همین حین
حالت عجیبی در انتهای
سرش احساس کرد !!
و یکباره تحولی عظیم در
نگرش و عقاید او ایجاد شد
پس به سمت دیگر ماشین رفت
و ضربه ای آرام به شیشه زد
و به زنش گفت :
عزیزم الان که خوب فکر میکنم
میبینم فمینیسم زیادم
چیز بدی نیست !!
منم میخوامشششش
حالا پیاده شو بقیشم تو پارو بزن ...
😂 😂
۰۰/۱۰/۱۳