به وبلاگ علی شهریور خوش آمدید ...

💋 🅰️Li 👑 SH 💘

سه شنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۰، ۰۶:۰۲ ب.ظ

ﺩﺧﺘﺮﯼ زیبا ﺑﻪ پادشاه جوان ﮔﻔﺖ :
ﻣﻦ با تمام وجودم ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ

شاه ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ : ﻟﯿﺎﻗﺖ ﺷﻤﺎ
ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ جذابتر ﺍﺳﺖ
ﻭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺷﻤﺎ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ

ﺩختر ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﻣﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪ
شاه ﮔﻔﺖ : ای دختر هوس باز
ﺍﮔﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﯼ
ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺕ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﯼ

ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ : آﺧر ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻣﻦ
ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺷﻤﺎﺳﺖ
برادر شما  را برای او ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ

شاه ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﮐﺴﯽ ﭘﺸﺘﺶ ﻧﺪﯾﺪ
ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ : عالیجناب
شما که از من شیطونتری !!

شاه  که از خجالت
صورتش سرخ شده بود

گفت : ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ
ﺳﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﻃﻼﯾﯽ
که برایتان آورده بودم
از دستم به زمین افتاده یا نه

ﺩﺧﺘﺮ سریع خم شد و
روی زمین دنبال سکه گشت

شاه گفت  : ای دختر طمع کار
دنبال سکه میگردی ؟!

دختر گفت : نه دنبال دلم میگردم
که با دیدن شما گمش کردم

شاه که حسابی کلافه شده بود
گفت : دختر تو اگر این زبان را
نداشتی میخواستی چه کنی

دختر گفت : در آن صورت
افسوس که نمیتوانستم
طعم جذابیت شما را بچشم

شاه که دید زورش
به زبان دختر نمیرسد

و مخش زده شده است
گفت : ظاهرا با تو باید
به روش دیگر سخن گفت !!
😈
و سریع همان جا خودش
صیغه محرمیت خواند
و دختر را با خود
به آخرین طبقه ی قصر برد .
💞 🤣

۰۰/۰۶/۰۹
ادمین